مهدی صباغ زاده، کارگردان خراسانی، این روزها «خانه کاغذی» را بر پرده سینما دارد. اثری متفاوت که روایتگر زندگی و چالشهای یک روزنامهنگار است. این هنرمند که 28 فیلم کوتاه و بلند در کارنامه خود دارد؛ چهار دهه دشواریها و فراز و فرودهای کار فیلم سازی را از سر گذرانده است و حالا با اشتیاق از ظرفیتهایی می گوید که سینما برای نسل جوان دارد. او منتقد سینمای خالی از اندیشه و نگران سطحی گرایی در سلایق و انتخاب های مخاطبان است. مجالی دست داد تا با این هنرمند توانمند از یک عمر تجربه هنری سخن بگوییم:...
پیمودن راهی از پشت صحنه تا اکران جهانیاین فیلم ساز مشهدی، پیش از پا گذاشتن به عرصه هنر، سال ها به سختی در بازار کار می کند تا با همراهی برادر کمی از بار سنگین زندگی را از دوش پدر سبک کند. او به آن دوران دشوار اشاره و تعریف میکند: در ایام کودکی و نوجوانی به سختی کار می کردم و با وجود خستگی پشت سر گذاشتن یک روز پرکار، شب ها درس می خواندم و نان آور خانواده بودم. اگرچه روزگار گاهی سخت می شد اما همیشه این امید در من زنده بود که باید به آن چه میخواهم برسم.همین هم میشود. او به رغم همه فراز و فرودهای زندگی دست از علاقهاش به هنر نمیکشد و در اوان جوانی این عرصه را جدیتر دنبال میکند. او روی تقویم تا سال 52 به عقب بازمیگردد و از اولین تجربههایش بر صحنه تئاتر سخن میگوید: در چند کار اولم به عنوان سیاهی لشکر، در چند صحنه کوتاه حضور داشتم. تجربه جدیترم در اثر نمایشی «نادر پسر شمشیر» بود و بعد از آن هم به عنوان نقش اول نمایش «در منطقه جنگی» به روی صحنه رفتم.بازی هایش با استقبال تماشاگران مواجه می شود. بعد از آن قلم به دست میگیرد، نمایش نامه نویسی را تجربه میکند.یکی از اولین کارهایش نمایش «پاتوق» است که همان را بر روی صحنه نیز میبرد.او درباره ورودش به عرصه نویسندگی میگوید: معمولا نوشتن جزئی از استعدادهای ذاتی کارگردان هاست و برخی دست به قلم هستند و کارهای خودشان را می نویسند. راستش را بخواهید، همنسلان هنری من تنها به بازی اکتفا نمی کردند؛ مطالعه می کردند، فیلم نامه می نوشتند، فیلم می دیدند و تحلیل می کردند، جشنواره در مشهد برگزار می کردند و بسیار پرانگیزه در این عرصه ظاهر می شدند.همین مشخصه باعث شد تا آثار ماندگاری از آن دوران به یادگار بماند.نام صباغ زاده در کنار چند تن از دیگر چهره های مطرح سینمای ایران، به عنوان یکی از فعالان سینمای آزاد مشهد به ثبت رسیده است. وی خاطرات فراوانی از آن سال ها دارد و بخشی از آنها را این طور نقل می کند: مشهد همزمان با چند شهرستان پیشتاز دیگر مانند اصفهان،شیراز، تبریز، بندرعباس، خرم آباد و اهواز در عرصه های فرهنگی و هنری کشور، صاحب سینمای روشنفکرانه آزاد بود. من هم در آن دوران، یکی از اعضای فعال و چند سال هم مسئول سینمای آزاد مشهد بودم و سینما را در مشهد آموختم. همین طور در این مرکز فرهنگی بسیاری از هنرجویان دانشکده ها برای آموزش عملی تر به ما مراجعه می کردند تا به توانمندی ساخت فیلم کوتاه هشت میلی متری می رسیدند و مستقل وارد عرصه حرفه ای هنر می شدند.مبارزه فرهنگی سینماگران آزاد با فیلمفارسی وی اشاره ای به روند تدریجی کسب تجربه و آموختن فنون سینمای حرفه ای دارد و می گوید: در سینمای آزاد اصول فیلم سازی را به صورت علمی فرا می گرفتیم و به شکلی عملی پیاده سازی می کردیم. این سینما در آن دوران از شرایط ویژه ای برخوردار بود و با سینمای فارسی مبارزه می کرد. فعالان سینمای آزاد تلاش داشتند که سینما را متحول کنند. بعد از انقلاب گروهی از بچه های فعال در آن، عرصه را رها کردند و گروهی هم از جمله عیاری، جیرانی، سجادی، قاری زاده، بنی هاشمی و... سمت سینمای حرفه ای آمدند و در سینمای تازه پاگرفته اول انقلاب با ساخت آثاری شاخص، بسیار اثرگذار ظاهر شدند.صباغ زاده از نام های بزرگی همچون محمدعلی لطفی، داریوش ارجمند، رضا صابری، محمدباغشنی، حسین باغیاری و... به عنوان استاد و همکار یاد می کند و تاکید دارد که نکات بسیاری از آن ها آموخته است. او اظهار می کند: در آن دوران آموختن فن سینما به سهولت و از مسیر کلاس رفتن میسر نبود. همه کارهای فیلم هم برعهده خودمان بود؛ از نوشتن، فیلم برداری، نورپردازی و صداگذاری تا بازیگری، کارگردانی، برگزاری جشنواره و تحلیل و قس علی هذا.وی پیش از آغاز سینمای جدی، کارنامه ای از آثار کوتاه هشت میلی متری دارد که از میان هفت فیلم کوتاهش به «معلم من» و «آوار شب» اشاره می کند و می گوید: این دو اثر برایم شاخصهای ویژهتری دارند. مثلا فیلم «معلم من» حائز دریافت جایزه بهترین کارگردانی از جشنواره سینمای آزاد اصفهان شد. فهرست بعضی از این کارها در کتابخانه ملی جمع آوری شده، اما بسیاری از آثار هشت میلی متری در جریان حوادث انقلاب گم شدند و بعضی از بین رفتند.صباغ زاده با اندوخته ای از تجربیات، اولین فیلم نیمه بلندش را با عنوان «برف زمستانی» برای تلویزیون خراسان می سازد و در جریان مبارزات انقلابی مشهد هم با همان امکانات محدود خود از وقایع آن دوران فیلم هایی را برای سیمای تهران تهیه می کند. از آن جایی که هر ساله برای نمایش کارهایش در جشنواره ها به پایتخت می آمده، بعد از انقلاب نیز به همراه تنی چند از هنرمندان نام آشنای سینما همچون فریدون جیرانی به پایتخت نقل مکان می کند. باز هم به نقل پاره ای خاطرات آن دوران می پردازد و ادامه می دهد: در ابتدا جذب سینمای موسوم به «سینما تِک» و بعد «سینمای آزاد تهران» شدم و در سال 58 اقدام به ساخت نخستین فیلم بلند خودم با نام «آفتاب نشین ها» کردم که در سال 60 اکران شد.تحمیل تدریجی سینمای فاقد اندیشه به مخاطبان او حالا بعد از چهار سال وقفه «خانه کاغذی» را ساخته و بر پرده سینما دارد. این هنرمند، به جریان های پشت نگارش تا اکران فیلم اخیرش نقبی می زند و می گوید: فیلم نامه «خانه کاغذی» درامی عاشقانه با درونمایه انتقادی-اقتصادی مرتبط با مشکلات صنف روزنامه نگار است که چند سال پیش نوشتم و بعد از چندبار بازنویسی در پی ساخت آن برآمدم.کارگردان «خانه خلوت» در ادامه می گوید: شرایط بقا در سینمای ایران بسیار سخت شده و اکران ها هم بسیار فشرده تر از پیش شده اند. تعرفههای پخش فیلم بالا رفته و با کمبود سالنهای باکیفیت سینما مواجهیم. از طرفی، با تولید آثار کم کیفیت به قدری سلایق مردم را به سمت سطحی گرایی سوق دادهایم که تنها هدف از سینما رفتن، خندیدن و لذت بردن شده است. اندیشه از فیلم سازان ما گرفته شده و تنها به دنبال فروش فیلم و بازگشت سرمایه خودشان هستند.وی اذعان می کند: با این احوال، معتقدم مردم ما از فیلم متفاوت و خوب استقبال خواهند کرد؛ با اطلاعی که از بازخورد اکران آثار مختلف در اقصی نقاط جهان دارم، این اتفاق خوب رقم خورده و جدای از تماشاگران داخلی، خارجیها هم مشتاق فیلم های ایرانی هستند.حرکت آهسته و پیوسته تا موفقیت این هنرمند، به جوان ترهای علاقه مند به این حرفه، تلاش آهسته و پیوسته را توصیه و تاکید می کند: فکر نمی کنم روزگاری از دوران ما سخت تر باشد اما با پافشاری بر همه دشواری ها فائق آمدیم و امروز نتایج آن را برداشت می کنیم. آن ایام، مشهد به دو بست بالا و پایین خیابان و چند محله و گذر قدیمی و چند بازارچه اصلی و شلوغ خلاصه می شد. امکانات محدود بودند و فقط آنهایی که سرشان درد می کرد برای فراز و فرودها، می توانستند امکانات را به هر ترتیبی شده برای خود فراهم کنند. خاطرم است، ما باید با یک دوربین هشت میلی متری که حرکتی محدود داشت، فیلم می گرفتیم و برای چاپ به لابراتوارهای آلمان ارسال می کردیم تا نتیجه کارمان را می دیدیم. مراحل بعدی ساخت فیلم مثل صداگذاری و تدوین هم دردسرهای خاص خودش را داشت.صباغ زاده اضافه می کند: اما مشهد امروز شهری مذهبی و پیشرفته است که می تواند در این حوزه الگو باشد، ظرفیت و امکانات تکنیکی به خوبی مهیاست و بستر تحصیل دانشگاهی در حوزه هنر فراهم است. برخی از جوانان فکر می کنند با یک کار خوب باید وارد سینمای حرفه ای شوند و به نتیجه مطلوب دست یابند. در حالی که باید با تجربه اندوزی پخته شوند، ادبیات سینما را یاد بگیرند، دوره های تخصصی ببینند، کتاب بخوانند، قصه را بشناسند، فیلم ببینند و... تا آینده شان را بسازند.از وی برنامههای آتیاش را در حوزه فیلم سازی جویا میشویم، به چاشنی لبخندی پاسخ می دهد: نام فیلم بعدی من «کلوب همسران» است درباره مردان زن ذلیل!وی در ادامه از علاقهاش به ساخت اثری با محوریت مشهد میگوید و گلایهای نیز از متولیان فرهنگی خطه خراسان دارد؛«مشهد شهر هنرمندپروری بوده و هست، ولی متاسفانه از آن بهره لازم گرفته نشده است چرا که مسئولان هنری ما، هنرمندان خودی و اصیل را نمی بینند؛ آن هایی که از این خاک مقدس رشد کرده و راه خویش را یافته اند. در برهه برگزاری جشنواره ها نیز عادت دارند از هنرمندان غیربومی دعوت کنند پس ما هم کاری به آن ها نداریم. با این حال برای علاقه و ارادت قلبیام به حضرت رضا(ع)، دوست دارم با نگاهی دیگر به شهر مقدس مشهد، کاری مستند برای مردمش بسازم. امیدوارم این آرزویم روزگاری محقق شود.»نویسنده : سارا صالحی