-
۲۲ بهمن ۰۲
-
۲۲۵
سلام و درود همراهان هفده ساله، با پایان یافتن بیست و یکمین دوره از جشنواره فیلم فجر مشهد، بر خود لازم می دانیم به سهم خود از همه ی شما مخاطبان حرفه ای صنعت و علم و هنر سینما عمیقاً قدردان و سپاسگزار باشیم که با این همه نامهربانی، همچنان پای کار ایستاده اید. و باز مثل این شش سال گذشته، از دست اندرکاران جشنواره ی استانی خود بسیار گلایه مندیم که علی رغم تذکرات بی شمار قبلی، دوباره شاهد تکرار همه ساله ی کاستی ها و بلکه بدعت های ناصوابی هستیم که دیگر اکنون متأسفانه تبدیل به یک پای ثابت جشنواره شده اند!
🔅خداوکیلی بیایید از امسال، دیگر پرونده ی برگزاری چنین جشنواره ی نابسامانی را در مشهد، این کلان شهری که در دل خود، سینماروترین مردم کشور پس از تهران را جای داده و بیش از شصت درصد از عوامل سینمای کشور، مشهدی یا خراسانی اند، را ببندید... طلا گشتن را نخواستیم... مرحمت فرموده، ما را همان مس کنید... چرا؟
🔅اصلاً فرض کنیم این جشنواره در خود تهران، گل و بلبل و همه چیز تمام، اما اجازه دهید چگونگی برپایی اش در مشهد طی دست کم شش سال اخیر را، با مثالی واضح تشریح کنیم تا به عمق این فاجعه نوظهور، بیشتر آشنا شوید!
🔅شاید با این مثال ساده، مسئولان که نه، بلکه دلسوزان هنر سینما و جشن سینمای انقلاب، جلوی اره شدن دوباره و بلکه چند باره ی خاک اره ها و به تبع آن ریزش حداکثری مخاطبان خاص جشنواره و حرفه ای ها را در شهرستان ها و به خصوص مشهد بگیرند!
🔅 فرض کنید در همین مشهد، به یک افطاری بزرگی دعوت شده اید که بیست سال، سابقه دارد، اما میزبان هنگام افطار که همه توقع پذیرایی با یک نوشیدنی گرم مانند چای و آبجوش یا لااقل همان آب معمولی را دارند، می بینند که خبری از اینها نیست، اما نوشابه های خانواده از راه رسیده و میزبان به ناچار می گوید تا آنها را سر سفره بگذارند آن هم بدون توزیع لیوان!!!
🔅اندکی می گذرد و قند و سبزی هم می رسد اما نه خبری از چای هست و نه نان و پنیر و این میهمان فلک زده است که پس از مثلاً هفده ساعت روزه داری در هوای گرم و انتظار برای لذت بردن از یک افطاری دست جمعی و غذایی لذیذ، متحیر و سردرگم نمی داند چطور با قند و نوشابه و سبزی روزه اش را باز کند؟!
🔅بالاخره، کم کم صداها به اعتراض بلند می شود و در این میان، پاچه خواری با صدای بلند از میان انبوه جمعیت با صلواتی به همه می فهماند که وانت بار حاوی دیگ غذا رسیده و همه خوشحال و شادان، منتظر توزیع عنقریب غذا می مانند، اما در کمال تعجب و تأسف می بینند که فقط دیگ قیمه رسیده و دیگ پلو در وانت بار دومی است که در ترافیک گیر کرده و یا گوشه ای پنچر شده است!!!
🔅 حال، باز این میهمان مادرمرده می ماند با این ظرف های قیمه ای که مقابلش گذاشته شده بدون قاشق و بدون لااقل یک تکه نان، چه کند و اصلاً چطور آن را نوش جان کند؟!
🔅 اما آن چیزی که بیشتر از همه دل میهمانان را می سوزاند، می دانید چیست؟ بی نظمی و بی تدبیری و دیر و نامناسب و نابهنگام سرو شدن اقلام یک افطاری ساده، همه هیچ ... به کنار ... ، بلکه این ژست های حق بجانب و پر رویانه ی صاحبخانه ی پرمدعا مقابل دوربین خبرنگارانی است که وی از قبل برای رپرتاژ خبری اش دعوت کرده است!
🔅آن هم در حالی که خود به عینه دارد گندی که به عالم و آدم زده را می بیند، اما در پاسخ به پرسش بحق مردم و خبرنگاران که پس غذا کی می رسد و این چه وضع نابسامان پذیرایی و افطاری دادن است؟ می گوید که «عجله نکنید!... نهایتاً یک ساعت دیگر، یک نشست خبری می گذاریم و آنجا همه ی جزئیات را خواهیم گفت که مقصر ما نیستیم و مقصر تهرانی ها هستند و همه خواهید دید که ما بالاخره بهترین افطاری شهر را برگزار خواهیم کرد!!... آره ... ارواح عمه جان مان!!!»
🔅ادامه ی این مثال را خودتان تا انتها تصویر سازی کنید... تا ما ختم کلام را بگوییم آن هم در یک کلام... پدر آمرزیده ها... نکنید!!! نکنید و با این شکل زشت و پلشت برگزار کردن رخدادی مثلاً از جنس جشن سینمای انقلاب، بیشتر از این، لعن و نفرین و ناسزای سینمادوستان جوان خراسانی و مشهدی را به جان نخرید! مگر بیست و یک سال که این جشنواره ی تهرانی های در مشهد برگزار نشده، آسمان شهر به زمین آمده؟! خیر...
🔅 یا لااقل مانند مدیرکل ارشاد شجاع هرمزگان باشید که مرد و مردانه پای دفاع از حرمت و کرامت هنردوستان استان خود ایستاد و چند سال پیش صراحتاً خطاب به تهرانی های همه چی از بالا به پایین بین گفت: «یا تمام فیلم های جشنواره را برای هرمزگانی ها پخش می کنید، یا اصلاً جشنواره را در بندرعباس برگزار نمی کنیم! والسلام، نامه تمام!»
🔅حال ... مشخص نبودن وضعیت ارکان و اجزاء جشنواره تا دقیقه ی نود و در نتیجه بروز ضعف فاحش و خطا و بی تدبیری پشت سر هم در برنامه ریزی ها، از اطلاع رسانی بسیار دیرهنگام گرفته که به موقع آن، مهمترین رکن یک رخداد است تا گزینش سلیقه ای فیلمها تا دیر مشخص شدن اسامی فیلمها و نبود جدول اکران واحد، قیمت گزاف بلیت و بلاتکلیفی در نحوه ی فروش گیشه، دیر پیوستن سینماهای منتخب به نوبت اکران، نبود مراسم افتتاحیه و اختتامیه، فقدان برگزاری جلسات و کارگاه های نقد و بررسی فیلم ها، افکارسنجی آراء مردمی، اکران های ویژه، تعویق برپایی جشن سیمرغ سینمای خراسان از بهمن به شهریور هر سال، نبود برنامه سازی در صدا و سیما و مشارکت ساعت پاندولی رسانه ها در نقد ها و اطلاع رسانی ها و.... همه و همه از اهم کاستی هایی بود که متأسفانه امسال نیز شاهد آن بودیم.
🔅حرف های ناگفته بسیاری هست که چون سال گذشته مفصل در نوار خبری وبگاه جشنواره مشهد گفتیم، دیگر تکرار نمی کنیم! اصلاً شما هر جا دیدید نوشته پارسال، بخوانید امسال، الحمدلله، دقیقاً تمام اتفاقات بد پارسال، امسال نیز افتاد و بلکه بدتر لذا باز هم امسال گفتیم همان جمله ای که از تکرار آن می ترسیدیم: «هر سال دریغ از پارسال!!!»
درود و بدرود، تا سالی دیگر، البته به شرط حیات
خدایا چنان کن سرانجام کار، تو خشنود باشی و ما رستگار
@mashadfajrfilm